عشق♥♥♥

پارسال چند روز قبل بیست فروردین درو باز کردم و بعد مدت ها دیدمت،حکم بازی کردیم،حرف زدیم،خندیدیم،تا صبح بیدار موندیم.

 

از روزای بعد ترش کلی باهم تو تلگرام حرف زدیم شب رفتنت تو دایرکت که داشتیم حرف میزدیم گفتی خیلی سخته آدم دلش جایی باشه و بخواد بره منم که نفهمیدم منظورتو گفتم تو همه دلبستگیت اونجاس.

بیست فروردین بی قرار بودی،هرچی گفتم چته ببین تو همه چیز منو میدونی ولی من هنوز کامل نمیشناسمت حتی بعد 15 سال دارم میبینمت،بعد کلی زمینه سازی گفتی از وقتی دیدمت یه حسی توم به وجود اومده مثل دوس داشتنت،اون لحظه صدای قلبمو هرکی پیشم بود میشنید.

الان 4 اسفند 97 ساعت 21:04 دارم آهنگای احسان خواجه امیری گوش میدم تا قشنگاشو برای بابات گلچین کنم الانم دارم آهنگ لب تر کن رو گوش میدم قول بده هروقت تو ماشین شنیدیش یاد من بیفتی،الان دلم داره برای دوس داشتنت میلرزه دو ماهه ندیدمت و بار آخری که دیدمت ازت ناراحت بودم و حالمم شدید بد بود نتونستم کامل پیشت باشم ولی وقتی اومدی بالا منو دیدی چشمات برق زد همه دردام یادم رفت،نزدیک به پنج ماهه حتی نتونستم با خیال راحت ببینمت و بغلت کنم،نتونستم وقتایی که حواسم نبوده برگردم ببینم داری نگام میکنی ودلم برات قنج بره.

نمیدونم آخرش قراره چی بشه ولی دوس دارم بدونی همین لحظه و همین الان دلم بدجوری بهونتو گرفته مخصوصا وقتایی که مامان و بابات تعریفتو میکردن یا وقتی که عکساتو تو گوشی بابات دیدم.

310 روزه دلخوشی هم شدیم،بخاطر بودنت بخاطر مهربونیات بخاطر تحمل همه سختیامون بخاطر جنگیدن برای عشقمون بخاطر همه چی ازت ممنونم.

آهنگ وبلاگو میذارم لب تر کن تا هروقت اومدم وب و هرکی هم گوشش داد یاد عشقمون بیفته.

دوستت دارم...

+ کامنت این پست بستس چون این شاید تنها نوشته ایم باشه که شدیدا مخاطب خاص داره.

♥ ممنونم که وقت میذارید میخونید :)

گل یخ...